عاشقانه

شبه برگ پاییزی.پس از تو قسمت بادم.خداحافظ

ولی هرگز نخواهی رفت از یادم.واین یعنی در

اندوه تو می میرم.در این تنهایی مطلق.که می بندد

به زنجیرم.و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد.چگونه

 بگذرم از عشق.از دلبستگی هایم؟چگونه می روی

با اینکه می دانی چه تنهایم؟خداحافظ.تو ای همپای

 شب های غزل خوانی.خداحافظ.به پایان آمد این

این دیدار پنهانی.خداحافظ. بدون تو گمان کردی که

 می مانم.خداحافظ.بدون من یقین دارم که می مانی

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 9 / 12 / 1389برچسب:,ساعت 4:6 بعد از ظهر توسط جواد حمیدی| |


Power By: LoxBlog.Com