عاشقانه
شب /ارزوهای عبث /چشمانی بیدار تا سحر شب/سکوت/لحظه های متورم/دستانی خالی تر از دیروز شب/خلوتهای ناب/مرور حسرتهای کهنه/ تهی از بیداری فریاد شب/گریه/ موسیقی بی مفهوم/دفتر خیس از دانه های اشک شب با مرگ همه ی آرزوهای نو رسیده صبح با مدفون کردن اجساد تازه ی امید ها در زیر خروارها لحظه ای که گذشته بی پروا و موذیانه سر در اتاق و خانه و هستی من میکشد. شب در پس شکست خورشید مغرورانه چون هر روز میاید و من مبهوت و متحیر مانده ام به این بازی هر روزه. شب با چین کمر پر شهوتش دامن به روی اسمان میکشد و در تنگنای این هستی کور مستانه میرقصد. ومن هنوز در سطر اول این تحلیل مانده ام ٬ که چرا شب تاراج گر حس سرمستی هر روزه من است. شب خود را خلاصه کرده است در دو واژه اما در پس این دو واژه هزاران درد هزاران غم هزاران حس نا اسوده و سردر گم بیدارند شب هیچ گاه مردد نیست هیچ گاه مضطرب و پریشان نیست اما با امدنش همه چیز را میشکند بغض را با هر چه سختی میشکند غرور را مستی رابا خود میسوزاند و میشکند شب شهر بی بارانی نیست٬ هزارها باران چشمهایی را در خود دارد که شرم از او ندارند و همیشه با او میبارند. خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه... خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري... خيلي سخته که روز تولدت، همه بهت تبريک بگن، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي... خيلي سخته که غرورت رو به خاطر يه نفر بشکني، بعد بفهمي دوست نداره... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر يه نفر از دست بدي، اما اون بگه : ديگه نمي خوامت! -------------------------------------------------------------------------------- اگر مي داني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند وصداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد ، مهم نيست كه او مال تو باشد ، مهم اين است كه فقط باشد : زندگي كند ، نفس بكشد و لذّت ببرد . -------------------------------------------------------------------------------- زير بارون راه نرفتي تابفهمي من چي ميگم تو نديدي اون نگاه رو تا بفهمي از كي ميگم. چشماي اون زير بارون سر پناه امن من بود سايه بون دنج پلكاش جاي خوب گم شدن بود تنها شب مونده و بارون همه ي سهم من اين بود تو پرنده بودي من سرو ريشه هام توي زمين بود اگه اون رو ديده بودي با من اين شعر رو مي خوندي رو به شب دادمي كشيدي نازنين ! چرا نموندي ؟ حالا زير چتر بارون بي تو خيس خيس خيسم زير رگبار گلايه دارم از تو مي نويسم تنها شب مونده و بارون همه ي سهم من اين بود تو پرنده بودي من سرو ريشه هام توي زمين بود
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |