عاشقانه
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ، سایه بانی بود بر بی کسی های من... تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در میابی تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی افسوس رفتی...ساده،ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن ر کاش کمی از آنچه که در باورم بودی،در باورت خانه داشتم کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود کاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد... رفتی و گریه هایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم؟ و چرا تو به این سادگی از من دل بریدی؟ که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی؟ ترانه هایی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باور نکردی! گناهت را می بخشم!می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید! ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هر چه بود از شادی نبود! بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشک ها اعتنا نکردی! اعتنا نکردی به حرمت ترانه هایی که تنها سهم من از چشمانت بود به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد به حرمت قدم هایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم به حرمت بوسه هایمان!نه تو حتی به التماس هایم هم اعتماد نکردی! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویاها دلگیرم خدانگهدار...خدانگهدار تپه های شنی ساحل در شب, پنهان شبح تیره فانوس فرو مرده بندر, لرزان,قایقی,بیم زده,قافلگیر زیر امواج ستیزنده دریا, گردان,هوس طغیان داشت و دهان های فریادش از کف پر بود! می جهید از سر هر چیز که پا می افشرد و تنش های عظیمش را باد با درختان هراسان می گفت خشم ویرانگر موج,در فضا می چرخید و هجومش را- آشوب کنان- می پاشید بر تن خاطره های شنپوش بی امان می کوبید,و فرا می آمد و نگاه تو در آن هنگامه با ملامت هایش که سکونم را چونان مردن می پنداشت بودنم را همچون نابودن می انگاشت ورزشی تند به پا خاست و در تاریکی جامه هایم را در هم پیچید و به سویی گم برد. گفتم بهت که: دنیا،دنیای نامردیه گفتم:بمون برا من،که عشقا قلابیه گفتم که:قلب پاکت،حیفه برام بسوزه گفتی که:این قلب من،یه عمره که می سوزه گفتم:دلت یه دنیاست،دنیای مهربونی! گفتی که:عاشقم،اینو خودت می دونی گفتم:اسیر عشقی،عشقی که بی جوابه گفتی:تو هم اسیر باش،باور بکن ثوابه گفتم:بدون برا من،عشق معنی ای نداره گفتی،تو عشق من باش،انگار دیگه بهاره گفتم که:طعم عشقو،از بد کسی کشیدی! گفتی:در اشتباهی،تو عاشقی ندیدی گفتم:برو که عشقت،لایق من نمی شه گفتی که:تنها تویی،برای من همیشه گفتم:بدون که این قدر،من ارزشی ندارم گفتی که:این ارزشو،بالا سرم می ذارم گفتم که:ای جوونک،تو خیلی خیلی مستی! گفتی :تویی عشق من،که جام من تو هستی گفتم:که حرف های تو،وجودمو سوزونده گفتی که:دیگه اشکی،برای من نمونده گفتم:بگیر دستامو که خیلی من اسیرم گفتی که:ای عشق من،بذار برات بمیرم یادت باشه عشق من،که خیلی زود تو رفتی این رو بدون که ای عشق،تو لایق بهشتی!
بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه گذاشتن سدي در برابر رودي است که از چشمانت جاري است
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته شده
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن ها تکيه کني و از غم زندگي برايش اشک بريزي
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدائي به سرانجام رساني
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه نداشتن يک همراه واقعي است که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه يخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است
Power By:
LoxBlog.Com |